مردی به دربار خان زند میرود و با ناله و فریاد میخواهد تا كریمخان را ملاقات كند...
سربازان مانع ورودش میشوند!
خان زند در حال كشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را میشنود و میپرسد ماجرا چیست؟
پس از گزارش سربازان به خان؛ وی دستور میدهد كه مرد را به حضورش ببرند...
مرد به حضور خان زند میرسد و کریم خان از وی میپرسد: چه شده است چنین ناله و فریاد میكنی؟
مرد با درشتی میگوید: دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!
خان میپرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو كجا بودی؟
مرد میگوید من خوابیده بودم!!!
خان میگوید خب چرا خوابیدی كه مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه آن چنان پاسخی میدهد كه استدلالش در تاریخ ماندگار میشود و سرمشق آزادی خواهان میشود...
مرد میگوید: من خوابیده بودم، چون فكر میكردم تو بیداری! ...
سربازان مانع ورودش میشوند!
خان زند در حال كشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را میشنود و میپرسد ماجرا چیست؟
پس از گزارش سربازان به خان؛ وی دستور میدهد كه مرد را به حضورش ببرند...
مرد به حضور خان زند میرسد و کریم خان از وی میپرسد: چه شده است چنین ناله و فریاد میكنی؟
مرد با درشتی میگوید: دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!
خان میپرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو كجا بودی؟
مرد میگوید من خوابیده بودم!!!
خان میگوید خب چرا خوابیدی كه مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه آن چنان پاسخی میدهد كه استدلالش در تاریخ ماندگار میشود و سرمشق آزادی خواهان میشود...
مرد میگوید: من خوابیده بودم، چون فكر میكردم تو بیداری! ...
خان بزرگ زند لحظهای سكوت میكند و سپس دستور میدهد خسارتش را از خزانه جبران كنند و در آخر میگوید: این مرد راست میگوید ما باید بیدار باشیم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر