عشق ... موجودی عجیب و خارق العاده با قدرتی بسیار بالاتر از حد تصور. موجودی با پیچیدگیهای بسیار زیاد. از چیزهایی به وجود میاد و با چیزهایی از بین میره. گاه بر سر چیزهای بسیار ناچیز و حتی پیش پا افتاده نمایان میشه و گاه بر سر چیزهای کم اهمیت از بین میره.
عشق موجودی با قدرت بسیار زیاد، قدرتی نامرئی. موجودی که میتونه خیلی ناممکنها رو ممکن کنه.
موجودی که میتونه باعث خوشبختی یا حتی بدبختی انسان بشه. اگه شناخته بشه و به طور صحیح استفاده بشه باعث خوشبختی واقعی و اگه خوب شناخته نشه یا به درستی از اون استفاده نشه نابودی رو به همراه داره.
میخوام در مورد عشقـی صحبت کنم کـه نبودش باعث نگرانی، اضطـراب و دلهـره انسانهای امروزی شده و این نگرانی مشکلات فراوانی رو به وجود آورده. عشق بین دخترها و پسرها و عشق بین همسرها. عشقی که وجودش یا نبودش میتونه باعث دوام زندگی یا فنای اون بشه.
عشق بین زن و مرد در زندگی مشترک دو مرحله داره. شبیه به دندانهای انسان. دندانهای شیری و دندانهای دائمی. عشق اولیه و عشق دائمی.
دندانهای شیری ممکنه خیلی زود یا حتی دیر بیرون بیان ولی کوچک هستند و عمری کم دارن و بعد از مدتی یکی یکی از بین میرن. در اکثر موارد چون مانعی برای رشد ندارن وقتی کامل میشن ظاهری مرتب و زیبا دارن. برای شروع میتونن خوب باشن و کمک کننده، اما ناپایدار. اما دندانهای دائمی. خواه ناخواه سر و کلشون پیدا میشه. اگه درست رشد داده و بـه خوبی با دندانهای شیری جایگزین بشن، مرتب و زیبا در کنار هم قرار میگیرن و یک عمر زندگی انسان رو میتونن به خوبی همراه اونها باشن. اما اگه به اونها بیتوجهی بشه، نامرتب و کج قرار میگیرن و باعث ناراحتی شده و زیبایی رو از بین میبرن. همین طور اگه در طول عمر به دندانهای دائمی توجهی نشه خراب شده و حتی از بین میرن.
و اما عشق ...
فرقی که عشق با دندان داره، هم میتونه خودبخود به وجود بیاد هم میشه به وجود آوردش. برای به وجود آوردن عشق باید بستر و محیط اون رو فراهم کرد. عشقی که خودبخود به وجود بیاد میتونه خودبخود هم از بین بره ولی عشقی که به وجود آورده بشه، چون همراه با مراقبت بوده از آفتها دورتر بوده، کمتـر آسیبپذیـر هست. مثل بوته گلی میمونه که میتونه به طور طبیعی در طبیعت رشد کنه و گل بده ولی این بوته گل در برابر سرما، گرما، طوفان، آفتها و ... آسیبپذیره. اما همون بوته گل وقتی در گلخانه پرورش و رشد داده بشه، همراه با مراقبت و رسیدگیهای لازم میتونه گلهای زیباتر و بیشتر به همراه داشته باشه و از بلا و آفت هم دور باشه و عمری بیشتر بکنه.
و اما شباهت اون با دندانها؛ عشق اولیه مثل دندانهای شیری میمونه، ظاهری بوده و مدت زیادی دوام نداره. عشق دائمی هم مانند دندانهای دائمی میمونه و با مراقبت و توجه به وجود میاد و زیبایی واقعی رو به همراه میاره.
عشق اولیه به خاطر شناخت ظاهری افراد از همدیگه به وجود میاد و زیباییهایی رو به همراه میاره و چون به دلیل همین شناختهای اولیه به وجود اومده موقتی بوده و عمر کوتاهی داره. این عشق بعد از گذشت زمان و روزمرگی، روز به روز کمرنگ میشه و از بین میره. اگه در این مدت به اون توجه کافی نشه و جایگزین مناسبی برای اون قرار داده نشه مشکلاتی رو به همراه میاره. در اینجاست که در کنار عشق، نفرت هم میتونه رشد کنه. نفرت میتونه مثل دندانهای کجی باشه که بر اثر بیتوجهی رشد کردن. وقتی عشق دائمی که بر اثر همون روابط واقعی و حقیقی زن و مرد در حال شکل گرفتن هست خوب مورد توجه قرار نگیره میتونه همون عشق رو به نفرت تبدیل کنه. حتی اگه در طول زندگی از این عشق به خوبی مراقبت نشه رفته رفته آفتها و پوسیدگیها اون رو از بین میبره.
چیزی که امروزه باعث نگرانی خیلی از افراد شده همینه که اگه عشقی نباشه زندگی از هم پاشیده میشه. این کاملاً درسته مگر اینکه فرد برای از هم پاشیده نشدن زندگی، اون زندگی رو تحمل کنه.
حالا مسئله اینجاست که کدام عشق باعث دوام زندگی و خوشبختی میشه؟ عشق اولیه؟ عشق دائمی؟ یا هر دو؟
برگردیم به قدیم. زمانی که نیاکان ما تا پای سفره عقد همدیگر رو هم ندیده بودن. البته این در مورد همشون صدق نمیکنه ولی عمومیت داشته. زوجی که هیچکدوم نمیدونستن که آیا همدیگر رو دوست دارن یا نه. پس به حرمت عقدی که بین اونها برقرار شده سعی در ایجاد عشق میکردن. یعنی همون عشق اولیه. برخی موفق بوده و علاقیشان به حدی میرسیده که حتی باعث تقویت عشق دائمی میشده و زندگی پایداری رو ادامه میدادند. ولی دسته دیگر که موفق نمیشدن یا نمیخواستند، به نوعی اون زندگی رو تحمل میکردن.
اما امروزه که طرز تفکر انسانها تغییر کرده. افراد برای داشتن یک زندگی خوب و پایدار اول به دنبال عشق میگردن. «آیا من اون رو دوست دارم؟» چه عشقی، چه دوست داشتنی. قطعاً همگی ما به دنبال اون عشق حقیقی میگردیم، عشق پایدار.
حقیقت اینه که به راحتی نمیشه به اون پی برد. برخی افراد تصور میکنن که همون عشق اولیه اگه باشه میشه زندگی رو با اون شروع کرد و همون عشق برای ادامه زندگی کافیه. برخی تصور میکنن که اگه عشق اولیه باشه میشه عشق دائمی رو به وجود آورد و زندگی رو ادامه داد. برخی تصور میکنن که اگه عشق اولیه نباشه، عشقی به وجود نمیاد. اصلاً «عشق» چیه؟ عشق یـه حِسه، در همگی وجود داره و بـه هر چیزی نسبت داده میشه. چه مادی و چه غیر مادی. تا حدی غریزی هست و طبیعی. یعنی نبود اون در افراد باعث تعجب میشه! در روابط بین انسانها از نوع رفتار و منش بین اونا به وجود میاد.
پس میشه اون رو به وجود آورد. یعنی در عین حالی که ممکنه خودبخود شکل بگیره، میشه با انجام اعمالی به وجود آوردش. همینطور عکس این قضیه هم ممکنه. احتمال داره عشقی به صورت خودبخود از بین بره یا با انجام اعمالی، عمداً اونو از بین برد.
مشکلی که در این دوره زوجها رو در بر گرفته و با احساس نبود عشق بین همدیگه اونها رو از هم جدا میکنه و روز به روز هم در حال افزایشه، همین شناخت نادرست از عشقه.
اکثر افراد تصور میکنن که باید اون عشق خودبخود به وجود بیاد. به عبارتی دیگه وقتی کسی رو میبینن، یه برانداز میکنن ببینن که این فرد رو دوست دارن یا نه. اگه دوست داشته باشن تازه به موارد دیگه فکر میکنن. اما این دوست داشتن کاملاً موقتی و ظاهریه. وقتی با این طرز تفکر زندگی مشترک رو با فرد مورد علاقشون شروع میکنن تازه متوجه واقعی بودن یا مجازی بودن این عشق میشن و اگه نتونن به خوبی از اون عشق مراقبت و نگهداری کنن از اون ناامید شده و تصمیم به جدایی میگیرن.
حال با توجه به تجربه گذشتگانمون و تجربه افراد در این زمان میشه نتیجه گرفت که لازم نیست عشق اولیه به طور خودبخود وجود داشته باشه، یعنی با یک نظر گفت که «من این فرد رو دوست دارم یا نه»، میشه اون رو ایجاد کرد. مهم اینه که از اون به خوبی مراقبت بشه، هدایت بشه و رشد داده بشه. باید اون رو به خوبی شناخت و راههای بدست آوردن و مراقبت از اون رو پیدا کرد.