یکشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۹۰

سلیمان و مورچه عاشق

روزی حضرت سلیمان مورچه­ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک­های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می­شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می­خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی­توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی­ام را می­کنم...
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می­گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می­آ ورد...

هیچ نظری موجود نیست: