دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۰

زمین خوردن بار سوم

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباس­هایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباس­هایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباس­هایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: من دیدم شما در راه مسجد دو بار به زمین افتادید، از این رو چراغ را آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او فراوان تشکر می­کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می­دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می­کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می­کند. مرد اول درخواستش را بار دیگر تکرار می­کند و مجدداً همان جواب را می­شنود. مرد اول سوال می­کند که چرا او نمی­خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می­دهد: ((من شما را در راه مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهتان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده­ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده­تان را خواهد بخشید. بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
نتیجه اخلاقی داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی­دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی­های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسایی شما می­تواند خانواده و قوم­تان را بطور کلی نجات بخشد. این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.

هیچ نظری موجود نیست: