سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۸

خود ارزیابی

پسر کوچکی وارد مغازه­ای شد. جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه­های تلفن برسد و بعد شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه­دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می­داد.
پسرک پرسید: «خانم، می­توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن­های حیاط خانه­تان را به من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می­دهد
پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می­دهد انجام خواهم داد
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملاً راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده­رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می­کنم. در این صورت شما در یکشنبه، زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت

مجدداً زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه­دار که به صحبت­های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری، دوست دارم کاری به تو بدهم
پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می­سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می­کند.

هیچ نظری موجود نیست: